مرکّب از: شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج، شش بش. اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی است که در بازی، طاس ها چنان قرار گیرند که یکی نقش شش و دیگری پنج را نشان دهد. شش و پنج. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شش بش و شش و پنج شود. - در شش و بش کاری یا خیالی بودن، سخت مشغول و گرفتار کار یا خیالی بودن: در شش و بش این کار بودم. در شش و بش این خیالات بودم. (از یادداشت مؤلف)
مُرَکَّب اَز: شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج، شش بش. اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی است که در بازی، طاس ها چنان قرار گیرند که یکی نقش شش و دیگری پنج را نشان دهد. شش و پنج. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شش بش و شش و پنج شود. - در شش و بش کاری یا خیالی بودن، سخت مشغول و گرفتار کار یا خیالی بودن: در شش و بش این کار بودم. در شش و بش این خیالات بودم. (از یادداشت مؤلف)
بعضی این ترکیب را به معنی قیل وقال گرفته اند و نیکلسن گوید در اینجا همین معنی را میدهد: از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره. مولوی. این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار. مولوی
بعضی این ترکیب را به معنی قیل وقال گرفته اند و نیکلسن گوید در اینجا همین معنی را میدهد: از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره. مولوی. این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار. مولوی
شش و بش. (یادداشت مؤلف). مرکب از شش فارسی و بش ترکی به معنی پنج، و این اصطلاحی است نرادان را آنگاه که طاس ها بنحوی نشیند که یکی را نقش خانه های شش و دیگری پنج بر بالا وروی قرار گیرد. رجوع به ’شش و بش’ و ’شش پنج’ شود
شش و بش. (یادداشت مؤلف). مرکب از شش فارسی و بش ترکی به معنی پنج، و این اصطلاحی است نرادان را آنگاه که طاس ها بنحوی نشیند که یکی را نقش خانه های شش و دیگری پنج بر بالا وروی قرار گیرد. رجوع به ’شش و بش’ و ’شش پنج’ شود